متن آهنگ TM Bax به نام نباش نگرانم (آلبوم)
یه روزی پا میشم میبینم پیر شدم
دستام خالیه هیچی ندارم
نباش نگرانم چون من چیزی بجز تو ندارم
روزای سخت میان و روزای سخت میرن
نباش نگرانم چیزی به من نمیگن انقدر
ولی من قول میدم همه چی خوب میشه کم کم
بابا خواست بره خارج به فکر آیندمون
ولی مامان بزرگ گفت اینجا نمون
اینجا زندگی شد تموم سورپریز نبود
به ما میگفتن کله سیاه کی از اینجا میرین
مامان بزرگ گفت ببینین همه از خوشحالی مردیم
انگاری لاتاری بردیم ولی همه چی عوض شد
وقتی از تهران زنگ زدن گفتن مامان بزرگ رفتش
اون موقع بچه بودم مامان نذاشت برم دفنش
شبا خواب میدیدم همه تهران جمع شدیم
واقعیت هرکی دنبال هدفشه و ما بزرگ شدیم
من سریع از خونه زدم بیرون تا نوبت من بشه
ولی بعدش نگرانم با کی درد و دل کنم
نباش نگرانم چون من چیزی بجز تو ندارم
روزای سخت میان و روزای سخت میرن
نباش نگرانم چیزی به من نمیگن انقدر
ولی قول میدم که همه چی خوب میشه کم کم
هدفای آدم دور میکنه همدیگه رو از هم
ولی دلش پره از غم داداش کوچولو دستشو گذاشته توی دستم
دنبال بابا به سوی فرودگاه هستم آخه کلی اینجا به خونمون وصلن
رفقای محل ناراحت میشن از دستم وقتی میفهمن شبونه به اروپا رفتم
بیست سال از اون روز میگذره الان اینجا با بچه ها نشستم
تعریف میکنم واسشون داستان زندگیمو واسه دو بچه ای که
منم آرزو دارم بهترینو ولی در نظر نداره هرچقدر در بریم میمونیم زیر آسمون
یاد گرفتم نمیشه از مشکلات زندگی در بری